هنر در مقابل صنعت کشاورزی
نویسنده: مهدی عارفیان
زمان مطالعه:4 دقیقه

هنر در مقابل صنعت کشاورزی
مهدی عارفیان
هنر در مقابل صنعت کشاورزی
نویسنده: مهدی عارفیان
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]4 دقیقه
سال ۲۰۱۷ بود که نارسیسو مارتینز، هنرمند، دست از نقاشی کشید؛ قبل از آنکه حتی اولین قدمهایش را در راه هنر بردارد، مخمصهی بزرگی در مسیرش قد علم کرد: آثارش بیش از حد زیبا بود.
«دیدن این همه زیبایی در آثاری که برای نمایش صنعت نازیبای کشاورزی خلق میکنم، برایم دشوار است.» نارسیسو دست از نقاشی کشید تا رویکردی جدید برای نمایش واقعگرایانهی حقیقتهای نهچندان زیبای موضوع نقاشیهایش پیدا کند.
با امید به تصویر کشیدن خوی خشن کشاورزی، مارتینز شروع به کشیدن تصاویر سیاهوسفیدی با ذغال و گواش کرد. او بوم نقاشی را نیز کنار گذاشت و آثارش را بر جعبههای مقوایی میوه ثبت کرد تا تماشاچیان شاهد صنعت عظیم کشاورزی آمریکا در پسزمینهی محتوای نقاشیهایش باشند.
«موادی را برای نقاشی به کار گرفتم که همانند زندگی کشاورزان سخت و زمخت باشد. شرایط کشاورزان در زمینهای کشاورزی نه زیبا است، نه رنگارنگ و نه درخشان.» چنین بود که مارتینز، سبکی را بنیان گذاشت که مانند اثر انگشت، او را از مابقی هنرمندان متمایز میسازد.
در سال ۱۹۹۷، بیست سال قبل از این اتفاقات، مارتینز برای اولین بار از مکزیک به ایالات متحده قدم گذاشت. مارتینز که در آن زمان تنها ۱۹ سال داشت، مسیر برادران بزرگترش را پیش گرفت تا در جستوجوی تحصیلات و موقعیت شغلی در لسآنجلس به آنها بپیوندد. حتی روحش هم خبر نداشت که مهاجرت به آمریکا به شغل تماموقت نقاشی ختم خواهد شد.
پسران خانوادهی مارتینز که از کودکی در مکزیک مشغول کشاورزی بودند، در ایالات متحده نیز به همین حرفه گرایش پیدا کردند. در همین حین، نارسیسو سخت مشغول یادگیری زبان انگلیسی بود. اهداف تحصیلی و عشق او به یادگیری، همانند ستارهی شمالی، او را به سوی هنر هدایت کردند. او تحصیلش را در ابتدا با آموزش انگلیسی در مدرسهای شبانه شروع کرد و سپس مدرک دیپلمش را از مدرسهی سوادآموزی مخصوص بزرگسالان دریافت کرد.
اما مسیر رسیدن به دانشگاه برای مارتینز جوان، جادهای هموار نبود و او مرتباً مجبور به ترک موقت تحصیل میشد تا پول مورد نیاز برای ادامهی راه را به دست آورد. تمام تابستان را صرف چیدن محصولات کشاورزی در دشتهای ایالت واشینگتن میکرد تا بتواند هزینهی کلاسهایش را پرداخت کند. ۹ تابستان پیاپی را اینگونه گذراند تا بالاخره در سال ۲۰۱۸ توانست مدرک ارشد هنرهای زیبا را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا کسب کند.
به گفتهی خودش، جرقههای علاقه به نقاشی در اولین کلاس تاریخ هنر دورهی کارشناسی شعلهور شد. آثار هنرمندان قرن ۱۹ همچون وینسنت وَنگوگ و ژان فرانسوا میله که در طول زندگی حرفهایشان کشاورزان را به تصویر کشیده بودند، مارتینز را به خود جذب کردند.
«احساسی نوستالژیک که نسبت به خانوادهام در مکزیک و مزرعههایی که سالها در آنها کار کرده بودم، داشتم باعث شد به یادگیری نقاشی بپردازم. با خودم فکر کردم که میتوانم نقاشی کشیدن را یاد بگیرم، میتوانم مهارتهای نقاشیام را بهبود بدهم و تصاویری از شهر و همسایهها و خانوادهام بکشم.» او تا امروز با به تصویر کشیدن مناظر بزرگ و پرجزئیاتی از کشاورزان مشغولبهکار، به رسالت ابتدایی خود پایبند مانده است. حرفهی او اکنون تبدیل به تریبونی برای فریاد زدن حقیقتهای تلخ صنعتی است که خودش دهها سال در قلب آن حضور داشته است.
«اگر بخواهم سختیهای کشاورزی مثل حشرات موذی را به تصویر بکشم، کشاورزانم را سر تا پا با شال و پارچه و عینک محافظ میپوشانم و اگر بخواهم انسانیت کشاورزانم را نمایش دهم، شالها و عینکها را برمیدارم تا مخاطب چهرههای رنجکشیده و خستهی آنها را ببیند.»
هر کدام از نقاشیهای مارتینز بر مجموعهای از جعبههای مقوایی میوه تصویر میشوند تا صنعت بزرگی که این مشکلات و رنجها را تشدید میکند نیز در اثر حضور داشته باشد.
«هنگامی که در استودیو غرق در کار هستم، برایم سؤال میشود که آیا مردم از آثار زشت من خوششان خواهد آمد؟ نقاشیهای من خاکی و بیرنگ هستند. گاهی جعبههای مقوایی، کثیف و لکهلکه هستند و این اثر نهایی را آزردهندهتر هم میکند».
با این حال، او باور دارد که همین زشتی و آزاردهندگی موجب کنجکاوی و مکالمه میشود، و این زشتی است که پتانسیل ایجاد بیداری بینالمللی و دگرگونی فرهنگی را دارد. همین پتانسیل، آثار نارسیسو مارتینز را قدرتمند و الهامبخش میکند.

مهدی عارفیان
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
نظری ثبت نشده است.